عسلعسل، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

کودک من

دخترم،نفسای مامان و بابا..

این انشائی ک نوشتم به ما یادمیده ک زود قضاوت نکنیم و ندونسته کاری نکنیم..دیگران رو ازخودمان نرنجونیم چون ممکنه بعداجای جبران نباشه

مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می‌پخت. یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره .خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟ به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم . روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره .فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد... روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی‌میری ؟ اون هیچ جوابی ن...
13 دی 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک من می باشد