سوراخ کردن گوش های عسل خانم
سلام دختره نازم و سلام ب دوستانی ک این مطلب رو میخونن و ممنون از وقتی ک صرف خوندن خاطرات عسل مامان میکنین.
تصمیم گرفتیم ک گوشاتو سوراخ کنیم ولی من خیلی میترسیدم و نتونستم..اول ک مادربزرگت گفت ک من خودم سوراخ میکنم ولی دلش نیومد و همین طور خواهرش ک خاله ی پدرت میشه...هیچ کس نتونست و دلشون نیومد..تا چند روز ک شد دیروز..دیروز پدرت گفت میبریم گوشای عسل رو سوراخ کنیم.ولی بازم طبق معمول من ترسیدم و دستام یخ کردن و شروع کردم به گریه کردن...ک ای وای عسل چیزیش نشه یه وقت زیاد دردش نیاد زیاد گریه نکنه..
من نیومدم همراهت چون دلشو نداشتم.
نتونستم...پدرت . مادرش بردنت ک گوشاتو سوراخ کنن خیلی نگران بودم خیلی گریه کردم تا اینکه بعد از یک ساعت اومدین..مادربزرگت گفت مبارک باشه..گفتم مرسی ممنونم..گوشاتو دیدم و دیدم ک اروم گرفتی خوابیدی .گفتم چی شد پدرت گفت مامان نیومده اونم ترسیده من گرفتم عسل رو تا گوشاشو سوراخ کنن..
و گوشای ناز کوچولوت سوراخ شدن
دختره نازم دوست دارم
تصمیم گرفتیم ک گوشاتو سوراخ کنیم ولی من خیلی میترسیدم و نتونستم..اول ک مادربزرگت گفت ک من خودم سوراخ میکنم ولی دلش نیومد و همین طور خواهرش ک خاله ی پدرت میشه...هیچ کس نتونست و دلشون نیومد..تا چند روز ک شد دیروز..دیروز پدرت گفت میبریم گوشای عسل رو سوراخ کنیم.ولی بازم طبق معمول من ترسیدم و دستام یخ کردن و شروع کردم به گریه کردن...ک ای وای عسل چیزیش نشه یه وقت زیاد دردش نیاد زیاد گریه نکنه..
من نیومدم همراهت چون دلشو نداشتم.
نتونستم...پدرت . مادرش بردنت ک گوشاتو سوراخ کنن خیلی نگران بودم خیلی گریه کردم تا اینکه بعد از یک ساعت اومدین..مادربزرگت گفت مبارک باشه..گفتم مرسی ممنونم..گوشاتو دیدم و دیدم ک اروم گرفتی خوابیدی .گفتم چی شد پدرت گفت مامان نیومده اونم ترسیده من گرفتم عسل رو تا گوشاشو سوراخ کنن..
و گوشای ناز کوچولوت سوراخ شدن
دختره نازم دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی